Web Analytics Made Easy - Statcounter

سمیه تاج الدین: اگر چه ترانه یکی از ارکان کمتر دیده شده در یک آهنگ به شمار می‌رود؛ اما در ماندگار شدن اثر تأثیر به سزایی دارد؛ چیزی که امروز کمتر شاهد آن هستیم.

ترانه از زمان تولدش فراز و نشیب‌های بسیاری داشته تا اینکه امروز این زبان دچار کاستی‌های فراوان و شکستگی شده است. از زبان زیبایی‌شناسی فاصله گرفته و به زبان گفتاری و کوچه بازاری نزدیک‌تر شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چند درون‌مایه‌ی اصلی آن عامیانه و احساسی است، اما این درون‌مایه جایگزین تمام عناصر آن شده است.

در گذشته ترانه‌سرایان حتما شاعر هم بودند، از این رو در ترانه از عنصر زیبایی‌شناختی بهره می‌گرفتند و ترانه‌هایی می‌سرودند که دارای سبکی خاص بوده است و یا زیبایی را با آهنگین کردن ترانه رعایت می‌کردند.

آنها ترانه‌های ماندگار و فاخری که پر مفهوم بود، می‌سرودند که تا امروز و با گذشت سال‌ها همچنان در ذهن‌ها مانده‌اند. مثل ترانه‌های ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز، یغما گلرویی، روزبه بمانی، معینی کرمانشاهی، منصور تهرانی و ... که خالق اثرهای ماندگاری بوده‌اند.

در این ترانه‌ها اگر صدای خواننده و موسیقی را از ترانه جدا کنیم، باز هم می‌توان ترانه را به صورت ساده خواند و لذت برد. هر چند این ترانه‌ها با ملودی زیبا و صدای خواننده جانی تازه می‌گیرند.

مثل ترانه‌ی منصور تهرانی:

"یار دبستانی من با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی..."

که تبدیل به نوستالژی یک نسل شده است.

یا ترانه‌ی: "سراب رد پای تو، کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم، که پایان من اینجا شد ... "

از "روزبه بمانی" که همچنان تازه و بدیع می‌نماید.

گفته می‌شود که ترانه در واقع سطح تفکر یک جامعه را نشان می‌دهد. آنچه که امروز شاهد هستیم و بیشتر مورد استقبال عموم قرار می‌گیرد، بعضا موسیقی‌هایی با ترانه‌های بی‌محتوا و سخیف است. آیا سطح تفکر جامعه در این حد تنزل کرده که افکار عموم در ترانه‌ها چنین نمود یافته است؟

متأسفانه طی دهه‌های اخیر شاهد ترویج موسیقی‌هایی هستیم که ترانه‌هایی سطحی و بازاری دارند. شاید ترانه‌سرایان شاعر نیستند و از زیبایی و هنر قلم چیزی نمی‌دانند یا تجربه‌ای برای تولید یک اثر ماندگار ندارند. از این رو آنها براساس یک سیاق مشخص تنها کلمات را کنار هم قرار می‌دهند تا اثری بازاری پسند به مردم تحویل دهند. اثری که مدتی مورد توجه قرار می‌گیرد و بعد از مدتی تاریخ مصرفش به پایان می‌رسد و کسی رغبت نمی‌کند به آنها گوش دهد.

در تشخیص ترانه‌ها چه خوب و چه بد، همین کافی است که صداها را از کلمات جدا کنیم. در این صورت اگر ترانه مفتضح باشد، کلماتی داریم پراکنده که نه تنها زیبا نیستند، بلکه به نظر می‌رسد فردی کم سواد آنها را در کنار هم چیده است.

مثلا در این ترانه: "اومدم از هند اومدم، با ماشین بنز اومدم" ...

اگر به جای بنز، وسیله‌ی نقلیه‌ی دیگری را جایگزین کنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟

اینجا جای خالی اساتید موسیقی به شدت احساس می‌شود. زمانی خواننده‌ای خواننده می‌شد که از فیلتر استادان آواز عبور می‌کرد؛ سپس به مردم معرفی می‌شد. ای کاش فیلتری هم برای عبور ترانه‌ها بود تا هر ترانه‌ای به خورد مردم داده نمی‌شد.

مثال دیگری می‌زنم. اگر بدون دلبستگی و تعلق خاطر به آهنگ و خواننده، این ترانه را بخوانیم تنها کلماتی را می‌یابیم که در نهایت کج سلیقگی در کنار هم قرار گرفته‌اند و هیچ عنصر زیبایی شناختی در آن ندارد. مانند گفتگوی معمولی به نظر می‌رسد.

"خیلی دوست دارم الان باهات باشم یه جا، بهت بگم دوست دارم، بگی چقدر به جا
دوست دارم یواشکی؛ همش نگام کنی! وقتی می‌پوشم لباسمو؛ بگی کجا؟
مثلا روم زوم کنی؛ بوم بوم کنه قلبم مثلا هی لج کنی! راه کج کنی از من!
مثلا شمعا رو تو روشن کنی؛ هر شب مثلا بارون بشه؛ چتر وا نشه! به به..."

شاید برخی از اپیزودهای یک سریال در نشان دادن این اثر نقش داشته باشند که نمی‌دانم نویسنده و کارگردان با چه هدفی آن را به مردم معرفی کرد. منظورم سریال "مهمانی" است که در بخش‌های مختلف به مناسبت‌های مختلف این آهنگ بارها و بارها پخش و تکرار شد.

کاری به خوانندگی و آهنگسازی و تنظیم ندارم که به لطف تکنولوژی و دستکاری صدا و موسیقی‌های کپی، کاری را عرضه می‌کنند. صحبتم با ترانه‌هایی است از ترانه‌سرایان بی تجربه که خواهان دیده شدن هستند. آثاری چنان ضعیف ارائه می‌کنند که عرصه را برای دیده شدن آثار فاخر تنگ می‌کنند. البته این امر نیز نشان از سودجویی تولیدکنندگان آن دست آثار هم دارد که روی موجِ سطحی نگری مخاطب سوار می‌شوند و کاری را ارائه می‌دهند که با اقبال مردم رو به رو می‌شود. اما همان مخاطب بعد از چندین مرتبه گوش کردن، از آن اثر دلزده می‌شود و بعد از یکی دو سال هم به صندوقچه فراموشی سپرده می‌شوند.

در دهه‌ی ۵۰ که عصر طلایی ترانه سرایی بوده است، بودند کسانی که طرفدار آهنگ "آمنه آمنه" آغاسی بودند. همان‌ها طرفدار "...مهوش پریوش چه بد کرد شوهر کرد... " جلال همتی بودند، همان‌ها در دهه‌ی ۸۰ برای "پارمیدا" ی ساسی سر و دست می‌شکستند و آنها همانانی‌اند که امروز طرفدار آهنگ‌های سطحی با ترانه‌های بی محتوا هستند.

در خصوص این معضل با پریسا صفاریان ترانه‌سرا، منتقد و مدرس گفتگو کرده‌ایم تا به بررسی این موضوع بپردازیم.

پریسا صفاریان ترانه‌سرا، مدرس و منتقد با اشاره به سابقه‌ی طولانی خود در ترانه‌سرایی اظهار داشت: ترانه‌هایی که در این سال‌ها واگذار کرده‌ام، نسبت به هنرجویان خودم در این حوزه بسیار کم بوده است. متأسفانه ترانه‌ها به سمت ترانه‌های ضعیف کشیده شده‌اند؛ با این دلیل که ترانه‌های با محتوا سنگین است و جامعه نمی‌پذیرد. بنابراین هم تقاضای جوانان است و هم آهنگسازان. آنها سعی می‌کنند تا تقاضای جوان‌ها را پاسخ دهند و به محتوا فکر نمی‌کنند. در واقع خواننده می‌خواهد کارش شنیده شود، به محتوا اهمیتی نمی‌دهد.

او با اشاره به اینکه یکی از علت‌هایی که سبب سیر نزولی ترانه است، عدم آموزش مناسب است، گفت: اگر ترانه‌سرایی بخواهد وارد بازار کار شود، مدرک اصولی نمی‌خواهد و می‌تواند کارش را ارائه دهد و خواننده‌ها هم راحت می‌پذیرند. به نظر می‌رسد که هر خواننده‌ای باید یک نفر را داشته باشد که کارش ادبیات باشد. اما متأسفانه خواننده‌های ما نمی‌دانند که چه کار ضعیفی را می‌خوانند. چون ادبیات نمی‌دانند.

بیشتر بخوانید: چه کسانی مانع آوازخوانی زیر پل خواجو شدند؟ صدای «عهدیه» و «ایرج» روی تصویر همه بازیگران مرد و زن فیلمفارسی بود/ بعد از انقلاب از جواد یساری تا خسرو شکیبایی خواندند اما نتیجه مطلوب حاصل نشد موسیقی فرزندی است که کسی آن را قبول نمی‌کند/ بلایی که مافیا سر موسیقی آوردند

صفاریان تصریح کرد: در یک آهنگ، خواننده صدای خوبی دارد، آهنگسازی خوب است، اما ترانه ضعیف است؛ این نشان می‌دهد که خواننده با ادبیات آشنایی ندارند. با توجه به اینکه پذیرش اثر از طرف خواننده‌هاست؛ اگر کسی کار ضعیف را نخرد، ترانه‌سراها مجبور می‌شوند که آموزش ببینند. متأسفانه برخی از کارگاه‌های آموزشی به درستی آموزش نمی‌دهند.

این ترانه‌سرا با بیان اینکه خواننده‌ها به ماندگاری اثر فکر نمی‌کنند؛ بلکه به شناخته شدن خودشان فکر می‌کنند، افزود: آنها در همان مدت کوتاه می‌خواهند خود را به جوان‌ها بشناسانند. در واقع سعی دارند که شناخته شوند از این رو به محتوا فکر نمی‌کنند؛ زیرا خودشان مهم هستند.

او با تأکید بر اینکه ترانه‌ها سطح فرهنگی یک جامعه را نشان می‌دهد، گفت: وقتی سطح کیفیت ترانه‌ها پایین بیاید و مردم از آن استقبال کنند، نشان می‌دهد که سطح فکری مردم به همان اندازه پایین آمده است. اگر استقبالی از سوی مردم نباشد، این ترانه‌ها هم جایگاه خود را از دست می‌دهند.

صفاریان اظهار داشت: در واگذاری ترانه به خواننده‌ها روابط و آشنایی بی تأثیر نیست. بر این اساس مهم نیست که ترانه‌سرا چقدر ادبیات می‌شناسد، چقدر ترانه قدرتمند است. یک خواننده معمولا ۸۰ درصد کارهایش را از یک ترانه‌سرا می‌گیرد. وقتی خواننده‌های معروف، ترانه‌سرای اختصاصی دارند، فرصتی برای نشان دادن هنر سایر ترانه‌سراها نیست. اگر جلساتی بود تا ترانه‌سراها با هم رقابت کنند و خواننده‌ها می‌توانستند سایر ترانه‌ها را هم بشنوند شاهد افزایش ترانه‌های سطح پایین نبودیم.

این منتقد در ادامه به قیمت‌گذاری روی ترانه‌ها اشاره کرد و گفت: به جای اینکه قیمت‌گذاری روی ترانه، بر اساس قدرت ترانه باشد؛ اما متأسفانه بیشتر نام سراینده مهم است. از سوی دیگر اگر قیمت‌ها معقول باشد، باید برای هنر هزینه پرداخت کرد؛ اگرچه مافیا در این امر تأثیر دارد تا ترانه‌ها.

صفاریان با اشاره به اینکه خودش با ناشر مشورت می‌کند تا قیمت ترانه‌هایش مناسب باشد، گفت: هر کسی خودش روی ترانه‌اش قیمت می‌گذارد و سازمانی بر قیمت ترانه‌ها نظارت نمی‌کند.

۵۷۲۴۹

کد خبر 1733287

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: موسیقی شعر تحلیل و نقد نشان می دهد ترانه هایی خواننده ها ترانه سرا روی ترانه ترانه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۰۰۸۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا فنلاند شادترین کشور دنیاست؟

دانشکده روانشناسی دانشگاه کلمبیا اخیراً مطالعه میدانی در کشور‌های مختلف انجام داده است که نتیجه آن ایجاد یک شاخص به نام «نردبان ثروت و قدرت» است که نشان می‌دهد مردم جهان بر اساس این شاخص دارای درجات مختلفی از شادی هستند.

به گزارش اطلاعات آنلاین، کشور فنلاند در چند سال اخیر همواره در بین بالاترین کشور‌های این نردبان معرفی شده است که یکی از شادترین کشور‌های جهان است و در هشت سال اخیر رتبه اول این نردبان را حفظ کرده است.

آگوست نیلسون، عضو جامعه روانشناسی این دانشگاه همراه تیمش تحقیقات مفصلی درباره این نردبان صورت داده و می‌گوید مطالعات تجربی نشان می‌دهد که مردم کشور‌های بالای این نردبان به جای قدرت و ثروت در زندگی روزمره بیشتر به خانواده و روابط شخصی فکر می‌کنند.

در سال ۲۰۲۴ کشور فنلاند برای هفتمین سال متوالی به عنوان شادترین کشور جهان در رتبه‌بندی سازمان‌های بین‌المللی قرار گرفت و مطالعات دانشگاه کلمبیا نیز همین موضوع را نشان می‌دهد که بیشتر مردم این کشور به جای رتبه‌های اداری و رسمی و مدیر شدن و رسیدن به قدرت و ثروت به زندگی روزمره خود فکر می‌کنند.

نیلسون می‌نویسد: من اخیراً رهبری گروهی از محققان کشور‌های سوئد، آمریکا و انگلیس را بر عهده داشتم و این سوالات را در بین ۱۶۰۰ نفر از بزرگسالان این کشور‌ها مطرح کردیم. مطالعه ما نشان داد که استعاره نردبان باعث می‌شود مردم بیشتر به قدرت و ثروت فکر کنند و کمتر به خانواده، دوستان و سلامت روان فکر کنند. وقتی استعاره نردبان حذف شد، مردم همچنان به پول فکر می‌کردند، اما بیشتر از نظر «امنیت مالی» به جای عباراتی مانند «ثروت»، «ثروتمند» یا «طبقه بالا».

افراد در گروه‌های شاد و هماهنگی در مقایسه با سایر گروه‌ها کمتر به قدرت و ثروت و بیشتر به اشکال گسترده‌تر رفاه مانند روابط، تعادل بین کار و زندگی و سلامت روان فکر می‌کردند. به گزارش «اطلاعات آنلاین»، تحقیقات نشان داده است که وقتی افراد خوشبختی را تعریف می‌کنند، فقط به میزان کمی به ثروت و موقعیت اشاره می‌کنند. به عبارتی ثابت شده است که پول با رفاه ارتباط مستقیم دارد، اما اثر پول ضعیف‌تر از بسیاری از عوامل شادی دیگر است، جایی که روابط اجتماعی با کیفیت خوب، قوی‌ترین اثر را دارند.

تحقیقات اخیر دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد که شادی در واقع باعث بهره‌وری بیشتر افراد می‌شود و مهم‌ترین عامل برای شادی در کار، تعلق خاطر است. از سوی دیگر، اعتقاد بر این است که دستمزد مهمترین عامل برای شادی در کار است، اما معلوم می‌شود که محرک بسیار ضعیف تری برای شادی در کار نسبت به تعلق خاطر است. این با پیام کلی علم شادکامی همخوانی دارد که روابط اجتماعی مهمترین عامل برای شادی افراد است.

دیگر خبرها

  • مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه عضویت فلسطین را به رأی می‌گذارد
  • پولاد کیمیایی خواننده «گالیله» شد
  • درباره میوه‌فروشی که ۱۶ سال فکر کردیم «فریدون فروغی» است!
  • مسکو از جنگ ایران و اسرائیل چه بهره‌ای برد؟ روسیه تمام تخم‌مرغ‌هایش را در سبد ایران نمی‌گذارد
  • چرا فنلاند شادترین کشور دنیاست؟
  • وداع مردم خراسان شمالی با پیکر مرحوم عیسی بخشی
  • قیمت طلا به کف رسید؟
  • ریشه‌های نارضایتی‌ها پرستاران؛ اضافه‌کار اجباری بر خلاف قانون
  • نامزد انتخابات مجلس : چرا دختران در مدارس روسری‌شان را برندارند؟
  • خجسته: درباره زنان، مردان تصمیم گرفته‌اند / چرا دختران در مدارس روسری‌شان را برندارند؟